آریستوکلس ملقب به افلاطون یا پلاتون (به یونانی باستان: Πλάτων،‏ با تلفظ: Plátōn) ‏(۴۲۸/۴۲۷ پ. م. تا ۳۴۸/۳۴۷ پ. م) دوّمین فیلسوف از فیلسوفان بزرگ سه‌گانه یونانی (سقراط، افلاطون و ارسطو) است. افلاطون نخستین فیلسوفی است که آثار مکتوب از او به جا مانده است. همچنین بسیاری او را بزرگترین فیلسوف تاریخ می‌دانند. [منبع]

عظمت این فیلسوف در نگاه اندیشمندان چندان بزرگ است که ویل دورانت در وصفش می گوید:

فلسفه پس از افلاطون، چیزی جز حاشیه بر افلاطون نیست.

شما نام این فیلسوف را بارها و بارها شنیده اید؛ حتی شاید نامش را به کار هم برده باشید، مثلا در وصف بزرگی خودتان یا یکی از دوستانتان! شاعران نیز از اسم افلاطون به وفور استفاده کرده اند نامی که همواره نشان دهنده عظمت و بزرگی بوده و احتمالا خواهد بود:

ای دوای نخوت و ناموس ما           ای تو افلاطون و جالینوس ما

یکی از آثار این فیلسوف بزرگ، کتاب جمهوری (یا جمهور، به انگلیسی: Politeia) است. برای آشنایی با محتوای این کتاب می توانید به این لینک مراجعه کنید. [دقت شود که این کتاب به صورت دیالکتیک (مناظره و گفتگو) نوشته شده است] مترجم این کتاب در ابتدای ترجمه خود، Politeia را اینگونه معرفی می کند:

منظور افلاطون از نوشتن «جمهوری» طرح این مسئله است که مهم ترین هدف زندگی اجتماعی چیست، برای اینکه آن هدف بدست آید وظیفه اساسی دولت کدام است و برای آنکه دولت (جامعه سیاسی) بتواند از عهده انجام آن وظیفه برآید سازمان سیاسی آن چگونه باید باشد.

جالب تر اینکه مترجم محترم در بخش دیگری از مقدمه خود می نویسد: «فلسفه افلاطون بر پایه اخلاق استوار است» (!)

خب، انتظارتان از افلاطون و محتوای کتابش چیست؟ به نظرتان او چگونه می خواهد با تکیه بر اخلاق، به یک نظام سیاسی – اجتماعی متعالی برسد؟

کافیست به بخشی از کتابش توجه کنیم؛ بخشی که در مورد زنان و کودکان است. با دقت این بخش را بخوانیم تا با نظرات متعالی این بزرگ فیلسوف جهان اندیشه آشنا شویم. او در بخش پنجم نوشتار خود، نظرش را اینگونه بیان می کند: [به نقل از ویکی پدیا]

زنان پاسدار باید متعلق به همهٔ مردان پاسدار باشند و هیچ یک از آنان نباید با مردی تنها زندگی کند. کودکان نیز باید در میان آنان مشترک باشند. پدران نباید فرزندان خود را از دیگر کودکان تمیز دهند و کودکان نیز نباید پدران خود را بشناسند. پس هر کس با هر کس نمی‌تواند در آمیزد، بلکه باید زنان پاسدار با مردان پاسدار و زنان طبقات دیگر با مردان همان طبقه ازدواج کنند؛ امّا باید طوری ترتیب داده شود که فقط زنان پاسدار بچه‌دار شوند تا نژاد مردم اصلاح شود.

مردانی که شجاعت بیشتری از خود نشان دادند، باید تشویق شوند تا با زنان بیشتری در آمیزند، تا فرزندان شجاع بیشتری به دنیا آیند. و وقتی کودک به دنیا آمد او را از پدر و مادر جدا می‌کنند و نیازی نیست که آنان همدیگر را بشناسند. پرستاران کودکان را نگهداری می‌کنند و مادران به کودکان شیر می‌دهند بدون اینکه بچهٔ خود را بشناسند. مردان از سن سی تا پنجاه و پنج و زنان از بیست تا چهل سالگی می‌توانند بچه دار شوند.

هیچ مردی حق ندارد با دختر یا مادر و فرزندان آن‌ها ازدواج کند. همچنین هیچ زنی حق ندار با پسر و یا پدر و فرزندان آن‌ها ازدواج کند. هر دوره‌ای که بچه‌ها به دنیا می‌آیند، بچهٔ همهٔ پدر و مادرانی هستند که در آن دوره بچه‌دار شده‌اند. ولی قانون مانع ازدواج برادر و خواهر نمی‌شود.

چنین جامعه‌ای مثل یک فرد خواهد بود. درد یکی درد همه و خوشی یکی خوشی همه خواهد بود، دیگر به یک معنا مال من و مال او ندارد همه در همه چیز شریک هستند، دیگر کسی دزدی نمی‌کند چون اگر بدزدد از مال خود می‌دزدد.

با دقت و تامل فراوان متن بالا را بارها بخوانید.

ازدواج مقدس چگونه باید باشد؟

این هم تصویری از خود کتاب؛ باز هم با دقت و تدبر فراوان در آن نظر کنید. ببینید معیار مقدس بودن ازدواج را چگونه توضیح می دهد. این همان اخلاقی است که فلسفه خود را بر آن استوار کرده است؟

دیگر لازم نبود بخش های دیگر و ادامه متن فوق را بیاورم؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

برای دریافت نسخه پی دی اف ترجمه کتاب «Politeia» افلاطون کلیک کنید.

 

پیرو چه کسانی باشیم؟ از افلاطون بگوییم یا از امام صادق علیه السلام؟

باز هم به جمله ویل دورانت که در ابتدای این نوشتار نقل کردم دقت کنید! تصمیم با خودمان است.