این اتفاق، کار امروز و دیروز نیست؛ سال‌ها و بلکه قرن‌هاست که در میان عالمان و غیر عالمان معضل فکری بزرگی وجود دارد. گاهی اوقات وقتی یک مسئله ساده را در میان چند انسان فرهیخته مطرح می‌کنم، به گونه ای به من نگاه می‌کنند که گویی تاکنون چنین چیزی را نشنیده‌اند. دقیقا یادم هست، وقتی حدود ۷ سال پیش در میان جمعی ۵، ۶ نفره در مورد ولایت معصومین سخن می‌گفتم و برای نمونه به مسئله «فرض النبی» اشاره کردم؛ چنان بهت زده من را نگاه می‌کردند گویی دارند به صحبت‌های مفتی بزرگ وهابی‌ها گوش می‌دهند!

باور کنید افراد حاضر در آن جمع، انسان‌های درس ناخوانده نبودند، حتی ۳ نفرشان استاد دانشگاه بودند، و البته متاسفانه یکی از آن‌ها هم در دانشگاه، دروس معارف تدریس می‌کرد.

اکنون سوالی که می‌خواهم پاسخ دهم این است که چه می‌شود ناگهان فلان روشنفکر حرف‌های فیلسوفان آلمانی را می زند و به ناگاه منکر الهی بودن قرآن می‌شود. چه می‌شود که آن آقا بعد از مدتی عصمت امامان را منکر می‌شود و مثلاً امیرالمومنین علیه السلام را در حد یک عالم ربانی پایین می آورد.

تفقه در دین ؛ کلید اصلی حل مشکل‌ها

امام کاظم علیه السلام می‌فرمایند:

تَفَقَّهُوا فِی دِینِ اللَّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِیرَهِ وَ تَمَامُ الْعِبَادَهِ وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنَازِلِ الرَّفِیعَهِ وَ الرُّتَبِ الْجَلِیلَهِ فِی الدِّینِ وَ الدُّنْیَا وَ فَضْلُ الْفَقِیهِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْکَوَاکِبِ وَ مَنْ لَمْ یَتَفَقَّهْ فِی دِینِهِ لَمْ یَرْضَ اللَّهُ لَهُ عَمَلا. [۱]

در دین خدا تفقّه کنید که فقه کلید بینش و مایه کامل شدن عبادت و سبب رسیدن به منزلت‌های بلند و رتبه‌های والا در دین و دنیاست. و برتری فقیه نسبت به عابد همچون برتری خورشید است نسبت به ستارگان و هر کس در دینش تفقّه نداشته باشد خداوند از هیچ عملش راضی نمی‌شود.

نکات بسیار دقیقی در این روایت وجود دارد:

۱- امام کاظم علیه السلام، «تفقه در دین» را امری لازم برای همه می‌دانند، نه اینکه «تفقه» به عنوان فعل خاصی برای افراد خاصی باشد. این گمان باطل است. نباید فکر کنیم که تفقه فقط کار «فقیه» است. می دانیم که اصطلاح «فقیه» یک اصطلاح متاخر است و نمی‌توان کلام امام را بر آن حمل کرد؛ لذا برای درک معنای این حدیث باید به معنای لغوی «فقه» مراجعه کنیم. [= فهم عمیق]

پس فهم عمیق دین خدا، از اموری است که بر گردن همه می‌باشد.

۲- به تعبیر «فی دین الله» هم توجه کنید، یعنی تفقه باید در «ظرف» دین خدا باشد. لذا برای تفقه در دین باید از منابع خود دین استفاده کرد. به عبارت دقیق تر، تفقه در دین، معادل تفکر آزادانه در مورد مسائل دینی نیست. یعنی این که بنشینیم و در مورد مسائل دینی بر اساس سلیقه و رأی خودمان چیزی ببافیم، تفقه در دین نیست! باید به فهم عمیق در «ظرف منابع دینی» بپردازیم.

۳- در انتهای این روایت حضرت فرموده‌اند: «هر کس در دینش تفقه نداشته باشد، خدا از هیچ عملش راضی نمی‌شود.» این یک هشدار خیلی خیلی جدی است. حداقل چیزی که از این سخن بر می‌آید این است که «تفقه در دین» بسیار بسیار مهم است، بلکه رضایت خداوند از اعمال ما، تابع وجود تفقه است.

عاقبت بد در انتظار کسانی که تفقه در دین ندارند

اکنون به اصلی‌ترین بخش این نوشتار رسیدیم؛ جایی که می‌خواهم ریشه یابی کنم همان اتفاقی که در ابتدا توضیح دادم.

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یَتَفَقَّهُ مِنْ أَصْحَابِنَا یَا بَشِیرُ إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ إِذَا لَمْ یَسْتَغْنِ بِفِقْهِهِ احْتَاجَ إِلَیْهِمْ فَإِذَا احْتَاجَ إِلَیْهِمْ أَدْخَلُوهُ فِی بَابِ ضَلَالَتِهِمْ وَ هُوَ لَا یَعْلَمُ.[۲]

هیچ خیری نیست در کسی از اصحاب ما که تفقّه نمی‌کند. ای بشیر! هر یک از ایشان چون به فقه خود مستغنی نباشد به دیگران محتاج می‌شود و چون محتاج آنان شد او را در گمراهی خود وارد می‌کنند در حالیکه خود نمی‌داند.

حضرت می‌فرمایند اگر تفقه در دین نباشد، منجر به احتیاج به دیگران (= مخالفین) می‌شود. یعنی کسی که از دین خودش فهمی ندارد و خودش را از آب زلال اسلام سیراب نکرده، لاجرم برای رفع تشنگی باید چیزی بنوشد، اینجاست که محتاج به مخالفین می‌شود و البته این احتیاج در نهایت منجر به ضلالت و گمراهی او می‌شود. نکته مهم این است که او خودش هم متوجه این گمراهی نمی‌شود؛ یعنی جهل مرکب.

اگر یک نظام اعتقادی کامل بر مبنای تعالیم وحیانی برای خود نداشته باشیم، هر کجایش نقصی باشد، قطعا از حرف مخالفین پر می شود و این خود آغازی است برای گمراهی ما، گمراهی ای که خودمان هم متوجه آن نمی شویم.

 

پی نوشت:

۱- بحار الانوار، ج‏۷۵، ص‏۳۲۱٫

۲- کافى، ج‏۱، کتاب فضل العلم باب فرض العلم، ح‏۸، ص۳۳٫