به هر حال من در اینجا قصد پاسخگویی ندارم، چه اینکه مقالات و کتابهای بسیاری در این زمینه نوشته شده است. مثلا مقاله سایت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، یکی از جامعترین آنهاست.
در اینجا قصد دارم شما را با یک فتوای نسبتا جدید از مفتیان وهابی آشنا کنم، تا شاید از دریچه این فتوا، به درک شرایط صدر اسلام نائل شویم؛ ان شاء الله.
«ناصر العمر» مفتی وهابی، در پاسخ به سوالی با این مضمون «خطر شیعیان نسبت به اسلام بیشتر از یهود و نصاری است، برای نجات امت اسلام چگونه این طایفه را ریشه کن کنیم؟» این چنین پاسخ میدهد: [ترجمه به صورت مختصر درج شده]
فی البدایه یجب أن نعلم حقیقه وهی ان الرافضه لن یتم استئصالهم الا علی ید حکومه اسلامیه جهادیه أما کیف یتم استئصالهم فالرافضه بعد قیام الدوله الاسلامیه باذن الله تعالی امامهم خیاران اما الاسلام أو الذبح فان اختاروا البقاء علی دینهم فسوف یتم معهم الآتی:
در ابتدا باید بدانیم که شیعیان جز با یک حکومت اسلامی جهادی ریشهکن نمیشوند، شیعیان بعد از برپایی حکومت اسلامی مذکور دو راه دارند: یا اینکه اسلام را بپذیرند! یا اینکه سر بریده شوند، اگر اصرار کردند بر مذهب خود باقی بمانند با آنها باید این چنین برخورد کنید:
اولا یذبح کل من انبت من الرافضه ذبح النعاج فیثخن فیهم القتل ویعمل فیهم السیف حی تعلوا دماؤهم الی الرکب ویا له من منظر بدیع وأنت تری اشلاء الرافضه متناثره وسط بحر من الدماء متلاطم وأنت أخی المسلم تتمشی وسط هذا البحر واصوات موجات الدماء الرافضیه السائله تطرب أذنیک واشلاؤهم تمتع ناظریک یا له من مشهد مثیر.
اول: همه شیعیان را چون سر بریدن گوسفند، سر ببرید تا خون سر تا پای آنها را فرا بگیرد، و چه منظرهی بدیعی است زمانیکه تو میبینی اجساد شیعیان در دریایی از خون شناورند و صدای امواج خون رافضی گوشهایت را نوازش میدهد و جنازههایشان، چشمهایت را به وجد میآورد…
ثانیا تسبی نساء الرافضه فتوزع علی المجاهدین بالقسمه العادله فتصنف الرافضیات علی ثلاث أصناف العذاری الحسناوات ثم العذاری فقط ثم ذوات الجمال من الثیبات فیعطی الصنف الاول لمن ابلی بلاء حسنا من المجاهدین والصنف الثانی للاقل منهم بلاء واما الصنف الثالث فللذین هم من دونهم أما من تذمر من المجاهدین أو قصر فلیس له الا البقیه ای الدمیمات والقبیحات أظن أن هذه قسمه عادله والله اعلم.
دوم: زنان آنها را به اسارت ببرید و در میان رزمندگان به صورت عادلانه تقسیم کنید…
ثالثا الصغار من الرافضه هؤلاء یتم تعلیمهم تعلیما اسلامیا ویدرسون العقیده والتوحید وینشؤن تنشئه اسلامیا ویتم تدریبهم تدریبا عسکریا قویا شدیدا لکی یتم الاعتماد علیهم فی الفتوحات الاسلامیه تماما کما هو الحال عند الممالیک والانکشاریین زمن الدوله العثمانیه.
سوم: کودکان شیعه را به فراگیری تعلیمات اسلامی صحیح وا دارید و توحید و عقیده را به آنها آموزش دهید، و به آنها آموزشهای نظامی دهید تا در فتوحات اسلامی از آنها استفاده شود…
این بخش اول پاسخ این مفتی بود. اما نکته مورد نظر من در قسمتی از بخش دوم پاسخ اوست. در ادامه بخش دوم پاسخ را میتوانید بخوانید:
أما فی حاله اسلام الرافضه وهذا المتوقع ان یلجؤوا الی التقیه فلن یتم السکوت عنهم نعم نقر لهم اسلامهم فی الظاهر فلسنا مکلفین بمحاکمه سرائر الناس التی لا نعلمها ولکن هناک عده اجرءات تتخذ لاختبار الرافضه و معرفه صدقهم من کذبهم ولمنعهم من التمتع بالتقیه وامتیازاتها فیتم اجراء الآتی:
اماممکن است آنها تقیه کنند، برای اینکه مطمئن شویم تقیه نمیکنند باید موارد زیر انجام شود:
أولا تهدم معابد الرافضه الوثنیه والاضرحه الشرکیه وبأیدی الرافضه ومن یرفض فهذا قد فضح نفسه ومن یفعل وهو مستاء کأن یتمعر وجهه مثلا فهذا یوضع علیه علامه استفهام ویخضع لاختبارات أخری وتشدد علیه الرقابه
اول: معابد و ضریحهای شرکآلود شیعه را نابود و ویران کنید.
ثانیا یأخذ ابناء الرافضه الصغار ویتم ادخالهم فی مدارس دینیه سنیه داخلیه حیث یتعلمون التوحید والسنه ولا یخرجون الی بعد التأکد من رسوخ الدین لدیهم.
دوم: کودکانشان را در مدارس خودمان داخل کنیم.
ثالثا اجراء عملیات مداهمه وتفتیش لبیوت الرافضه للتأکد من خلوها من الکتب الشرکیه التی یجب أن تحرق.
سوم: خانههای آنها را تفتیش کنید و کتابهای شرکآلود آنها را از بین ببرید.
رابعا طرح اسئله علی صغار ابناء الرافضه لمعرفه ان کان والدیهم یمارسون طقوس الشرک فی بیوتهم اما لا.
چهارم: از کودکانشان سؤال کنیم که آیا والدینشان کارهای شرک آمیز در خانه انجام میدهند یا نه.
خامسا تشتیتهم فی الارض بحیث لایتمرکزون فی مدینه محدده.
پنجم: آنها را در یک شهر متمرکز نکنیم و در شهرهای مختلف پخششان کنیم.
سادسا اجراء احتفال فی یوم عاشوراء وجبرهم علی القدوم لمعرفه من منهم ما یزال یقیم طقوس الشرک فی هذا الیوم ومن تبرء حقا من تلک الطقوس.
ششم: روز عاشورا را جشن بگیرید و شیعیان را مجبور کنید درآن شرکت کنند.
سابعا اجبارهم علی اسماء سنیه مثل ابوبکر عمر معاویه یزید للبنین وکذلک حفصه عائشه للبنات.
هفتم: آنها را مجبور کنید کودکان خود را با اسمائی مانند ابوبکر، عمر، معاویه، یزید و عائشه و حفصه و… نامگذاری کنند.
ثامنا اجبارهم علی سب والبراءه من أئمتهم الذین یزعمون مثل الخمینی والسیستانی وغیرهم.
هشتم: اجبارشان کنیم که به رهبرانشان دشنام دهند.
این تمام متن فتوای این مفتی بود. لطفا بند هفتم از بخش دوم آن را با دقت بیشتری بخوانید. دقت در این فتوا، روش این جماعت را بیش از پیش برای ما آشکار میکند. اکنون بد نیست در مورد عمر بن خطاب هم این نکته را بخوانیم؛ بلاذری در انساب الاشراف (ج ۱، ص ۲۹۷) میگوید:
و کان عمر بن الخطاب سمّی عمر بن علی بإسمه.
عمر بن خطاب، فرزند علی را از نام خویش، «عمر» نامگذاری کرد.
آیا واقعا این گونه نامگذاری ها نشانه وجود روابط خوب است؟ شاید هم برعکس. دقت کنید به نظر من برعکس بودن آن، احتمال قوی تری ست.