«گفت‌وگو» و «مناظره» در میان روش‌های بشری، یکی از اصلی ترین راه های آگاه سازی دیگران از حقیقت است. اما باید بدانیم این کار، کار هر کسی نیست! لذا در جلسه اول بحث وهابیت، به صورت مختصر ابعاد مختلف آداب مناظره و گفتگو را از دریچه روایات روشن می‌کنم؛ ان شاء الله.

بحث را در دو محور اصلی پی‌گیری می‌کنیم و در نهایت هم آفات گفتگو را به عنوان تکمیل کننده بحث بیان می‌کنیم.

الف. مناظره باید فنّی باشد

اگر بخواهم یک تشبیه بسیار گیرا برای عمل «مناظره» بزنم، میدان «جنگ» بهترین تشبیه خواهد بود. کسی که وارد یک مناظره و گفتگو می‌شود در حقیقت وارد یک میدان نبرد شده است! به نظر شما لوازم میدان نبرد چیست؟

بسیار روشن است که این موارد را شامل می‌شود:

۱ـ لباس جنگ،

۲ـ مهارت‌های لازم همچون تیر اندازی،

۳ـ تاکتیک مناسب؛

همه می‌دانیم که کسی که این مهارت‌ها را نداشته باشد، اصلاً فرماندهان اجازه حضور وی را در میدان نبرد نمی‌دهند. مناظره هم همین گونه است.

کسی که می‌خواهد وارد یک مناظره یا گفت‌وگو شود اولا باید از مبانی حق را کاملاً آگاه باشد. مثلاً در مورد موضوع بحث ما، مناظره‌کننده باید کاملا اعتقادات شیعه را بداند. این آگاهی نباید در حد مردم عادی باشد بلکه باید مطالعه کاملی در این زمینه داشته و بر نظرات علمای بزرگ شیعه مسلط باشد. تمامی این موارد همچون لباس جنگی می‌ماند که مانع زخمی شدن خود انسان می‌شود.

در مرتبه دوم باید سلاح جنگی داشته باشیم. روشن است که سلاح جنگی برای زخمی کردن حریف است پس ما هم در مناظرات باید چیزهایی بلد باشیم که بتوانیم با آن‌ها حریفمان را زخمی کنیم. باید ابزار حمله داشته باشیم. مثلا بر منابع رقیبمان مسلط باشیم. بدانیم کدام کتابشان برای آنان معتبرتر است یا کدام عالمشان اعتبار بیشتر در میانشان دارد، در کتاب هایشان جه گفته اند و چگونه می توان بر آن ها نقص وارد کرد.

مرتبه سوم هم تاکتیک است. به جرأت می‌توان گفت که کسانی که تاکتیک مناسبی در یک جنگ ندارند، به سختی پیروز می‌شوند حتی گاهی با برتری فراوانی که دارند، به دلیل نداشتن تاکتیک شکست می‌خورند. در مناظره هم همین گونه است. ما باید تاکتیک داشته باشیم. باید بدانیم ضعف‌های حریفمان در کجاست. در طول تاریخ علمای ما چگونه بر آنان غلبه کرده‌اند و اصلی‌ترین مسائل چیست. بسیار اتفاق افتاده است که یک مناظره که موضوع آن در مورد امامت امیرالمومنین علیه السلام است تبدیل به مناظره‌ای پیرامون یک مسئله فقهی همچون جمع خواندن نماز ظهر و عصر می‌شود. درست است که این مسئله هم اختلافی است اما باید بدانیم یکی از تاکتیک‌های اصلی دشمن به انحراف کشاندن بحث است لذا ما باید ضد تاکتیک آن را بلد بوده و جلوی هرگونه فرار و انحراف را بگیریم. بنابراین هم باید تاکتیک بلد باشیم و هم ضدّ تاکتیک.

بنابراین نتیجه‌ای که می‌گیریم این است که اگر کسی این سه مورد را ندارد، هرگز نباید وارد میدان مناظره و گفت‌وگو شود. اما اینجا یک نکته مهم وجود دارد و آن هم این است که این امور، نسبی هستند درست مانند یک جنگ؛ یعنی اگر می خواهیم به مصاف یک رقیب قوی برویم، باید به همان میزان در سه مورد فوق خود را مجهز کنیم و الا لزومی ندارد برای هر کسی در بالاترین سطح تجهیزات و تاکتیک قرار بگیریم.

روایات ما هم در این موضوع فراوان سخن گفته‌اند. از روایات استفاده می‌شود که مناظره و گفت‌وگو، «فنّ» خاصّی است؛ لذا کار هرکسی نیست و باید در موضوع مورد مناظره استاد بود.

۱- راوی می‌گوید:

قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ: بَلَغَنِی أَنَّکَ کَرِهْتَ مُنَاظَرَهَ النَّاسِ؟ فَقَالَ: أَمَّا کَلَامُ مِثْلِکَ فَلَا یُکْرَهُ مَنْ إِذَا طَارَ یُحْسِنُ أَنْ یَقَعَ وَ إِنْ وَقَعَ یُحْسِنُ أَنْ یَطِیرَ فَمَنْ کَانَ هَکَذَا لَا نَکْرَهُه.[۱]

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: شنیدم از گفتگوی ما با مردم ناخشنودی و مناظره را نمی‌پسندی؟ امام فرمود: از سخن گفتن امثال تو ناخشنود نیستم؛ انسان‌هایی که اگر بال گسترند، خوش می‌نشینند و اگر بنشینند، نیک اوج می‌گیرند. گفت‌وگوی چنین افرادی را ناخوش نمی‌دارم.

۲- شیخ مفید(قدس سره) نقل کرده:

روی أنّ الصادق نهی رجلاً عن الکلام وأمر آخر به، فقال له بعض أصحابه: جعلت فداک! نهیت فلاناً عن الکلام وأمرت هذا به؟ فقال: هذا أبصر بالحجج وأرفق منه.[۲]

از امام صادق علیه السلام روایت شده که شخصی را از ورود به مناظره نهی کردند و شخص دیگری را به این کار دستور داد؛ بعضی از یاران آن حضرت گفتند: فدایت شوم! فلانی را از ورود به مناظره نهی کردی و دیگری را به آن فرمان دادی؟ امام صادق علیه السلام فرمود: وی به استدلال‌ها بیناتر و مدارا کننده‌تر از دیگری است.

 

ب. مناظره باید با رعایت آداب باشد

درست است که گفتم یک مناظره شبیه میدان جنگ است! اما باید بدانیم که در هر حال مناظره هم آدابی دارد، درست مانند جنگ که آن هم دارای آداب است. این آداب هم در روایات ما به خوبی منعکس شده است. در ادامه به برخی از آن موارد اشاره کرده و در نهایت هم به آفات مناظره می‌پردازم.

۱- نگاه کردن به سخن نه گوینده آن

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:

خذ الحکمه ولایضرک من أیّ وعاء خرجت.[۳]

حکمت را فراگیر و این که از کجا بیرون آمده به تو آسیبی نمی‌رساند.

همچنین از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند:

لاتنظر إلی من قال وانظر إلی ماقال.[۴]

به گوینده منگر، بلکه به آنچه گفت بنگر.

۲- پیروی از علم

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:

من أعان علی خصومه به غیر علم کان فی سخط الله حتی ینزع.[۵]

کسی که در نزاع‌ها از غیر دانش یاری جوید، تا هنگام مرگ، در خشم خداست.

زراره می‌گوید: از امام باقر علیه السلام سؤال کردم: حقّ خدا بر بندگان چیست؟ حضرت فرمودند:

ان یقولوا مایعلمون ویقفوا عند مالایعلمون.[۶]

این که بگویند آنچه را می‌دانند و زبان نگه دارند از آنچه که نمی‌دانند.

۳- اهتمام به مجهولات

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند:

انّ العالم من عرف انّ مایعلم فیما لایعلم قلیل فعدّ نفسه بذلک جاهلاً، فازداد بماعرف من ذلک فی طلب العلم اجتهاداً.[۷]

دانشور کسی است که بداند آموخته‌هایش در بین ناآموخته‌هایش کم است و به همین جهت، خویش را نادان بشمارد تا از این رهگذر تلاشش در فراگیری دانش فزونی گیرد.

۴- یاری جویی از حقیقت

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند:

بِالْحَقِّ یَسْتَظْهِرُ الْمُحْتَج.[۸]

استدلال کننده از حقیقت، یاری می‌جوید.

و نیز نقل شده که فرمودند:

مَنِ احْتَجَّ بِالْحَقِّ فَلَج.[۹]

کسی که از حقیقت، یاری جوید پیروز می‌شود.

۵- استمداد از قرآن

از امام علی علیه السلام نقل شده که درباره قرآن فرمودند:

من خاصم به فلج ومن قاتل به نُصِر ومن قام به هُدی الی صراط مستقیم.[۱۰]

آن که با کمک قرآن گفت‌وگو کند پیروز شود،آن که به یاری قرآن مبارزه کند پیروز شود، و آن‌که به قرآن برپای ایستد به راه راست رهنمون شود.

۶- راستی

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند:

من صدقت لهجته قویت حجّته.[۱۱]

آن که سخنش راست باشد حجتش قوی و محکم است.

و نیز نقل شده که فرمودند:

لایُغْلَب من یحتجّ بالصدق.[۱۲]

آن که به راستی استدلال می‌کند شکست نمی‌خورد.

۷- یاری جستن از خداوند

امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الأخلاق می‌فرمایند:

اللّهم صلّ علی محمّد وآله، واجعل لی یداً علی من ظلمنی ولساناً علی منخاصمنی وظفراً به من عاندنی.[۱۳]

پروردگارا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا بر آنان که بر من ستم کنند توانا کن و بر کسی که با من بحث کند، زبانی گویا ده و بر آن که با من دشمنی کند پیروزم فرما.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که به نوح ابوالیقظان فرمودند: این دعا را بخوان:

اللّهم إنّی… أسألک السعه فی الرزق والزهد فی الکفاف والمَخرج من کل شبهه والصواب فی کلّ حجه والصدق فی جمیع المواطن.[۱۴]

پروردگارا من از تو گشایش در روزی، زهد در کفاف، خروج با سخن از هر شبهه، درستی در استدلال و راستی در همه جا را می‌خواهم.

 

ج. آفات گفت‌وگو و مناظره

همانگونه که گفتگو و مناظره آدابی دارد دارای آفاتی نیز می‌باشد:

۱- پیروی از هوای نفس

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

خَیْرُ الْآرَاءِ أَبْعَدُهَا مِنَ الْهَوَی وَ أَقْرَبُهَا مِنَ السَّدَاد.[۱۵]

بهترین دیدگاه‌ها دورترین آن از هوای نفس و نزدیک‌ترین آن به استواری است.

و نیز از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود:

اللَّجَاجُ یُفْسِدُ الرَّأْی.[۱۶]

لجبازی، اندیشه را فاسد می‌کند.

۲- تقلید کورکورانه

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند:

انّ الحقّ والباطل لایعرفان بالناس ولکن اعرف الحق تعرف اهله واعرف الباطل تعرف من اتاه.[۱۷]

حقّ و باطل با مردم قابل شناسایی نیست; بلکه باید حق را بشناسید تا اهل آن را بشناسید و باید باطل را بشناسید تا باطل پیشه را بشناسید.

از امام صادق علیه السلام نقل شده که به برخی از اصحاب خود می‌فرمودند:

لاتکوننّ امّعه، تقول، انا مع الناس، وانا کوا احد من الناس.[۱۸]

فرصت طلب مباش که گویی من با مردم هستم و یکی از آنها به شمار می‌آیم.

۳- جدال غیراحسن

از امام جعفرصادق علیه السلام درباره جدال غیراحسن سؤال کردند، فرمودند:

به ان تجادل مبطلاً فیورد علیک باطلاً، فلاتردّه بحجه قد نصبه الله، ولکن تجحد قوله او تجحد حقاً یرید ذلک المبطل ان یعین به باطله، فتجحد ذلک الحق مخافه ان یکون علیک فیه حجه; لانّک لاتدری کیف المَخْلَص منه.[۱۹]

به اینکه با اهل باطلی جدال کنی و او بر تو باطلی وارد کند ولی تو او را با حجّتی که خداوند تعیین کرده جواب ندهی بلکه گفتار او را انکار کرده یا حقی را انکار کنی که شخص باطل به آن برای باطل خود استدلال کرده است، و تو آن حق را انکار می‌کنی به جهت آن که می‌ترسی آن شخص باطل، از این راه بر تو غلبه کند و تو راه خلاصی از آن را نمی‌دانی.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره جدال غیراحسن نقل شده که فرمودند:

وَ أَوْرَعُ النَّاسِ: مَنْ تَرَکَ الْمِرَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُحِقّا.[۲۰]

باورع ترین مردم، کسی است که جدال‌گری را گرچه برحق باشد رها کند.

و نیز از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند:

سَبَبُ الشَّحْنَاءِ کَثْرَهُ الْمِرَاء.[۲۱]

فراوانی جدال گری سبب کینه توزی است.

ونیز نقل شده که فرمودند:

مَنْ کَثُرَ مِرَاؤُهُ بِالْبَاطِلِ دَامَ عَمَاؤُهُ عَنِ الْحَق.[۲۲]

آن که جدال گری‌اش به باطل فراوان گردد نابینایی‌اش از حق پایدار ماند.

و از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود:

لَا تُمَارِ فَیَذْهَبَ بَهَاؤُک.[۲۳]

جدال نکن تا آبرویت نرود.

۴- دشمنی

از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند:

لایخاصم الاّ من ضاق به ما فی صدره.[۲۴]

دشمنی نمی‌کند، مگر کسی که سینه‌اش تنگ شده است.

و نیز از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند:

إِیَّاکُمْ وَ الْمِرَاءَ وَ الْخُصُومَهَ فَإِنَّهُمَا یُمْرِضَانِ الْقُلُوبَ عَلَی الْإِخْوَانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفَاق.[۲۵]

بپرهیزید از جدال گری و دشمنی; چون این دو دل‌ها را بر دوستان بیمار می‌کند و دورویی بر پایه آن دو به وجود می‌آید.

۵- غضب

از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمودند:

شِدَّهُ الْغَضَبِ تُغَیِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مَادَّهَ الْحُجَّهِ وَ تُفَرِّقُ الْفَهْم.[۲۶]

شدّت خشم، سخن گفتن را دگرگون می‌کند، قدرت استدلال را قطع می‌نماید و شعور را متلاشی می‌سازد.

محمّدبن سنان می‌گوید: مفضل بن عمر پس از آن که سخن ابن ابی العوجا را در ردّ آفریدگار شنید فرمودند:

ای دشمن خدا! الحاد می‌ورزی و خدا را منکر می‌شوی؟ …

ابن‌ابی‌العوجا به مفضل گفت:

یَا هَذَا إِنْ کُنْتَ مِنْ أَهْلِ الْکَلَامِ کَلَّمْنَاکَ فَإِنْ ثَبَتَتْ لَکَ حُجَّهٌ تَبِعْنَاکَ وَ إِنْ لَمْ تَکُنْ مِنْهُمْ فَلَا کَلَامَ لَکَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ أَصْحَابِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ فَمَا هَکَذَا تُخَاطِبُنَا وَ لَا به مثلِ دَلِیلِکَ تُجَادِلُ فِینَا وَ لَقَدْ سَمِعَ مِنْ کَلَامِنَا أَکْثَرَ مِمَّا سَمِعْتَ فَمَا أَفْحَشَ فِی خِطَابِنَا وَ لَا تَعَدَّی فِی جَوَابِنَا وَ إِنَّهُ الْحَلِیمُ الرَّزِینُ الْعَاقِلُ الرَّصِینُ لَا یَعْتَرِیهِ خُرْقٌ وَ لَا طَیْشٌ وَ لَا نَزَقٌ یَسْمَعُ کَلَامَنَا وَ یُصْغِی إِلَیْنَا وَ یَتَعَرَّفُ حُجَّتَنَا حَتَّی إِذَا اسْتَفْرَغْنَا مَا عِنْدَنَا وَ ظَنَنَّا أَنَّا قَطَعْنَاهُ دَحَضَ حُجَّتَنَا به کلامٍ یَسِیرٍ وَ خِطَابٍ قَصِیرٍ یُلْزِمُنَا بِهِ الْحُجَّهَ وَ یَقْطَعُ الْعُذْرَ وَ لَا نَسْتَطِیعُ لِجَوَابِهِ رَدّاً فَإِنْ کُنْتَ مِنْ أَصْحَابِهِ فَخَاطِبْنَا به مثلِ خِطَابِه.[۲۷]

ای مرد! اگر اهل گفت وگویی با هم سخن خواهیم گفت؛ اگر دلیل به نفع تو باشد از تو پیروی می‌کنم و اگر اهل گفت وگو نیستی حرفی با تو نیست. اگر تو از یاران جعفر بن محمد صادق علیه السلام هستی، بدان که وی با ما چنین سخن نمی‌گوید و با چنین دلیل‌هایی گفت وگو نمی‌کند و از زبان ما بیشتر از آنچه شنیده ای شنیده است و هیچ گاه در گفت وگو با ما ناسزا نمی‌گوید و در پاسخ ما حق کشی نمی‌کند؛ وی فردی حلیم، باوقار، خردمند و استوار است؛ هیچ گاه نادانی، شتابزدگی و بی باکی بر وی عارض نمی‌شود؛ سخن ما را می‌شنود و به ما توجه می‌کند و از دلیل‌های ما هرچه که داریم آگاه می‌شود، به گونه‌ای که فکر می‌کنیم راه را بر وی بسته‌ایم، آن گاه با سخنی ساده و کلامی کوتاه، استدلال ما را از بین می‌برد و دلیل خود را اثبات می‌کند و عذر ما را قطع می‌نماید و نمی‌توانیم در جوابش پاسخی بدهیم؛ اگر تو از یاران وی هستی مثل وی با ما گفت‌وگو کن.

۶- یاری جویی از باطل

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند:

لَعَنَ اللَّهُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَهُمْ شُحّاً یَعْنِی الْجِدَالَ لِیُدْحِضُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِل.[۲۸]

خداوند، آنانی را که دین خود را وسیله جدال قرار می‌دهند لعنت کرده است؛ یعنی جدال گری کنند تا به وسیله باطل حق را از بین ببرند.

 

________________________________________

پی‌نوشت:

۱- بحارالانوار: ۲/ ۱۳۶/ ح ۳۹.
۲- تصحیح الاعتقاد/ ۷۱.
۳- الفردوس: ۲/ ۱۶۸/ ح ۲۸۴۱.
۴- غررالحکم: ح ۱۰۱۸۹.
۵- مستدرک حاکم: ۴ / ۱۱۲ / ح ۷۰۵۱.
۶- کافی: ۱ / ۴۳ / ح ۷.
۷- بحارالانوار: ۷۷ / ۲۰۳ / ح ۱.
۸- غررالحکم: ح ۴۲۳۵.
۹- غررالحکم: ح ۷۷۲۷.
۱۰- بحارالانوار: ۹۲ / ۲۵ / ح ۲۶.
۱۱- غررالحکم: ح ۸۴۸۲.
۱۲- همان: ح ۱۰۷۰۳.
۱۳- صحیفه سجادیه: دعای بیستم.
۱۴- کافی: ۲ / ۵۹۲ / ح ۳۲٫
۱۵- غررالحکم: ح ۵۰۱۱٫
۱۶- همان: ح ۱۰۷۸٫
۱۷- تاریخ یعقوبی: ۲ / ص ۲۱۰.
۱۸- معانی الاخبار: ۲۶۶ / ح ۱.
۱۹- تفسیر برهان: ۴ / ص ۴۹۴.
۲۰- معانی الاخبار: ۱۹۶ / ح ۱.
۲۱- غررالحکم: ح ۵۵۲۴.
۲۲- همان: ۸۸۵۳.
۲۳- کافی: ۲ / ۶۶۵ / ح ۱۷.
۲۴- توحید صدوق: ۴۶۱ / ح ۳۵.
۲۵- اصول کافی: ۲/ ۳۰۰/ ح ۱.
۲۶- بحارالانوار: ۷۱ / ۴۲۸ / ح ۷۸.
۲۷- بحارالانوار: ۳ / ۵۸.
۲۸- توحید صدوق، ص ۴۶۱، ح ۳۳.